این روزها عجیب به‌سمت معصومیت جذب می‌شوم

گویی یک‌جای کار لنگیده است!

خراب کرده‌ام دورترها!!!

 

 

من تعبير ِ

تمامی خواب‌هاي رنگی تو هستم

باكم نيست!

تنها صدايم كن...

 

 

عروسك!

كفش‌هايت را محكم به‌پا داشته باش

جاده‌ء بزرگ‌شدن هموار نيست!

 

می‌ترسم

روزگار بازی می‌کند

می‌دانی

می‌دانم!

می‌ترسم...

 

 

قاصدك‌ها عطر ِ‌خدا مي‌دهند!

اين قاصدك‌ها كه دم‌به‌دم از پشت پنجره سرك مي‌كشند خوش خبرند

مي‌دانم!

 

 

دیروز این‌جا

امروز آن‌جا

هنوز نزدیکی با تمامی این فاصله!

بگو با درد این بغض چه کنم!؟

 

 

ساده مي گويم خداي ِ من!

بابت تمامي رنگ هاي پاييز سپاسگذارم.