156
گیرم
کور
کر
و لالِمان کردید؛
با رؤیاهامان چه میکنید؟
پن1: خواهرکام! آسوده پرواز کن،
تمام ِ دخترکان ِ این خاک، میخواهند "ندا" نامیدهشوند!
پن2: "میشه تویی که دلات بههوای ِ اون مردکی که اون خانوم روش ا.فتا.ده بود و چار تا لگد بهش زدن و تلویزیون هی نشون داد، سوخت؛
خ.ف.ه شی!؟"
پن3: اینروزها عجیب فیلم ِ ماتریکس برایم تکرار میشود! واقعیت نه آنچه بود؛ نه آنچه هست!!
+ نوشته شده در یکم تیر ۱۳۸۸ ساعت توسط نازنین محمودی
|